گر نهنگ حکم حق بر جان ما دندان زند
ما به پیش خدمت او از بن دندان شویم
«سنایی، ص418، ب4»
تعبیر «از بن دندان» که در بسیاری از متون گذشته به کار رفته، در فرهنگها از جمله فرهنگ فارسی معین اینگونه معنی شده است:
«به طوع و رغبت، به جد، کمال اطاعت و بندگی و خدمتکاری از ته دل و مکنون خاطر» و در لغتنامه دهخدا: «بن دندان» را کنایه از انقیاد و فرمانبرداری و اطاعت و با کمال رغبت از ته دل، و «از بن دندان» را کنایه از طوع و رضا، از دل گفتن و «از بن گوش» را از ته دل شنیدن و از ته دل و مکنون خاطر معنی کرده است، و مآخذ این قول آن است که «چون کسی جایی بندگی دارد و یا فرمان کسی پذیرد از غایت تواضع بن گوش میگیرد و سر فرود میکند. کنایت بدین که من بندة توام و حلقة عبودیت در گوش دارم.» (لغتنامه ذیل «از بن دندان»)
وگرچون
بندگانآیند خدمترا میان بسته |
|
گرامیدارشانکانآمدنهست
از بن دندان |
«فرخی، ص256، ب5103»
خورشید
زد علامت دولت به بام تو |
|
تا
گشت دولت از بن دندان غلام تو |
«منوچهری، ص212»
دندانة
هر قصری پندی دهدت نونو |
|
پند سردندانه بشنو ز بن دندان |
«خاقانی، ص358»
ترکیبات دیگری مانند «از بن سی ودو دندان، از بن گوش، از میان جان، از میان دل و جان، مِن تحت القُرط و مِن قُرط الاُذُن» نیز در متون به همین معنی آمده است از جمله:
خادم
او ز سرشوق، جهان بیمنت |
|
چاکر
او زبن گوش، فلک بیاکراه |
«فرخی ص354، ب7130، نیز خاقانی، ص261»
بهجانت
کزمیانجان زجانت دوستتر دارم |
|
به
حق دوستی جانا که باوردار سوگندم |
«کلیات، ص550، غزل 376ـ ب5»
گر
سیر شدند این مستمعان |
|
جان
میشنود از قُرط اُذن |
«کلیات شمس ج4 ـ غزل 2094 ب 22126 به نقل از حواشی نفثه المصدور ص181»
چشم شیخ بروی افتاد، از میان دل و جان «مرحبا اندر آی ...»
«اسرار ج1 ص162 س4»
«چندان احسان در حق ایشان میفرماید که از بن سی و دو دندان به شکر آن، خدمت این آستان واجب میدانند.»
«رسولان اطراف که خدمت سلطان عالم طغرل بن ارسلان آمذندی و خال دعاگو را دیذندی، مِن تَحت القُرط و فرط العلم اقرار داذندی ...» «راحة، ص215، س19»
«این تعبیر در (اسرارالتوحید، ج1، ص3، س7ـ5 و کشفالاسرار، ج2 ص177 و 182) نیز یافت میشود.
اما این اصطلاح «از بن دندان» و مترادفات فارسی و عربی آن، در بعض متون در معنایی مقابل معنی فوق یعنی: «به زور، به اجبار، ناچار، به اکراه و نیز در معنی خواهی نخواهی» استفاده شده است که البته هیچ توجهی به آنها نگردیده و مصححان به همان معنی اول اشاره فرمودهاند. برای نمونه، دو جملهای است که در کتاب تاریخ بیهقی آمده و به همان صورت اول معنی شده است:
«... و کدخدایی که امروز فرستیم بر سر و دل وی باشد و...
پسر کاکو
از بن دندان (: به ناچار) سر به زیر میدارد» «بیهقی، ص345، س18ـ16»
«در میش بت از بن دندان (: به اجبار) بلاحمد و لااجر قلعتها را به کوتوالان امیر سپرد.» «بیهقی، ص143، س10»
در حالی که این معنی دوم کاملاً از محتوای عبارت دریافت میشود.
ناصرخسرو نیز تعبیر مورد بحث را در بیتی به همین معنی به کار برده است:
گر
به دندان زجهان خیره در آویزیم |
|
نهلندم،
ببرنداز بن دندانم (به اجبار، به اکراه) |
همچنین در کشف الاسرار میبدی در معنی لغت «کُرْه» در ترجمة چند آیه، اصطلاح «از بن دندان» آمده است:
هر که در آسمانها و زمین کس است «طوعاً و کرهاً» بعضی از میان جان (: با میل و رغبت) و بعضی از بن دندان (: با اکراه) ...»
«کشف، ج2، ص177، س2ـ1»
«بعضی «بلی» به طوع گفتند از میان جان و قومی به کُرْه گفتند از بن دندان.»
«کشف، ج2، ص182، س7»
همانطور که در این دو جمله ملاحظه میشود دقیقاً «از بن دندان» و «از میان جان» در مقابل یکدیگر و ضد هم بکار رفتهاند.
و باز این نمونه:
بیازمایش،
ورش آزمون کنی، ببینی |
|
هلاکخویشهمان ساعت از بن دندان (خواهی نخواهی)
|
«عنصری، ص219، ب2149»
همانکه
با او پیکار جست و دندان زد |
|
کنونبهطاعت
اوآمد ازبن دندان (به اجبار) |
«عنصری، ص266، ب2533»
در بیت زیر نیز ظاهراً در معنی «به ناچار» است:
همه
شاهان جهان را چو همه در نگرم |
|
بندگی
باید کرد از بن دندان ایدر |
«فرخی، ص106، ب2054»
دو ترکیب «از بن گوش» و «مِن قُرط الاُذُن» در نفثة المصدور وجود دارد و چنانچه از فحوای کلام بر میآید باید به معنی «به اجبار، ناچار» باشد ولی در بخش معنی لغات و حواشی (ص 181 و 359) «به طوع و رغبت، از ته دل» معنی شده است:
«مرگ را با همه ناخوشی با دل خوش کرده و به قضا از بن گوش (:بالاجبار، به ناچار) رضا داده و کار دور از همه دوستان ـ چنان تنگ شده بود که از تاتار در تاتار میگریختم.» «نفثه، ص53، س6ـ4»
«و راستی از حوالت آن رسالت که حاصلی جز خجالت نداشت میجوشیدم
و در آنچه به چه طریق رفع آن توانم کرد، میکوشید، تا آخر کار، مطاوعت
مِن قُرط الاُذن (بالاجبار، به ناچار) لازم گشت ...» «نفثه، ص31، س3ـ1»
در این دو جمله خلاصة کلام این است که «در نهایت چارهای جز رضا به قضا دادن و مطاوعت، نداشتم.» و احتمالاً در این بیت سعدی:
تا
جهد بود به جانم بکوشم |
|
وانگه
به ضرورت از بن گوش |
«کلیات، ص657، ب114»
علامه دهخدا در کتاب امثال و حکم، نمونههای بسیاری برای «از بن دندان، از بن سی و دو و از بن گوش» در معنی «از ته دل، به طوع و رغبت،» ذکر کردهاند، اما شواهدی نیز در معنی ضد آن آوردهاند:
ناکام
بین که از بن دندان همی کشم |
|
هربد
که با من آن رخ نیکوش میکند |
(اسماعیل غزنوی)
بی
لب و دندان شیرین تو صبر |
|
از
بن سی و دو دندان میکنم |
(انوری)
ازدلوجان
هرکه پنهاننیست در فرمان تو |
|
آشکارا
از بن دندان تو را فرمانبراست |
(معزی)
برای اطلاع بیشتر رجوع شود به امثال و حکم، ج1، ص108ـ106.
لازم به یادآوری است که استادان ارجمند و مصححان دانشمند این متون در فهرست لغات و ترکیباتی که در پایان کتابهای خود فراهم آوردهاند، به معنی دوم این اصطلاحات (اجباراً به اکراه ...) هیچ اشارهای نفرمودهاند ولی با وجود این، نگارنده معتقد است که در عبارات شاهد، معنی دوم مورد نظر نویسنده و شاعر بوده است. زیرا چنانچه در این جملهها و ابیات تعمق بیشتری شود معلوم میگردد که معنی دوم بسیار مناسبتر است.
مریمالسادات رنجبر
منابع و نامهای اختصاری
اسرار: اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابوسعید، محمد بن منور، مقدمه و تصحیح و تعلیقات، محمدرضا شفیعی کدکنی (2 جلدی)، انتشارات آگاه، چاپ دوم، زمستان 1367.
امثال: امثال و حکم، علیاکبر دهخدا (4 جلدی)، انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، تهران 1361.
بیهقی: تاریخ بیهقی، خواجه ابوالفضل بیهقی، تصحیح علیاکبر فیاض، نشر علم، چاپ سوم، بهار 1371.
خاقانی: دیوان خاقانی شروانی، به کوشش ضیاءالدین سجادی، انتشارات زوار، چاپ سوم 1368.
دیوان: دیوان اشعار حکیم ناصرخسرو قبادیانی، به اهتمام مجتبی مینوی و مهدی محقق، مؤسسه مطالعات اسلامی، جلد اول، تهران 1357.
راحة: راحةالصدور و آیةالسرور محمد بن علی بن سلیمان الراوندی، به سعی و اهتمام محمد اقبال (حواشی مجتبی مینوی)، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم 1364.
سنایی: دیوان سنایی، سنایی غزنوی، به سعی و ا هتمام مدرس رضی، نشر کتابخانه سنایی،چاپ سوم 1364.
عنصری: دیوان عنصری بلخی، به کوشش محمد دبیرسیاقی، نشر کتابخانه سنایی، چاپ دوم، بهار 1363.
فرخی: دیوان حکیم فرخی سیستانی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی زوار، چاپ سوم، زمستان 1363.
کشف: کشفالاسرار وعدة الابرار، ابوالفضل رشیدالدین میبدی، به سعی و اهتمام علیاصغر حکمت (10 جلدی) انتشارات امیرکبیر، چاپ پنجم، تهران 1371.
معین: فرهنگ فارسی معین، محمد معین، انتشارات امیرکبیر، تهران 1363.
منوچهری: دیوان منوچهری دامغانی، به کوشش محمد دبیر سیاقی، کتابفروشی زوار، چاپ چهارم، آذر 1356.
نفثة: نفثةالمصدور، شهابالدین محمد خرندزی زیدری نسوی، تصحیح و توضیح امیرحسن یزدگردی، نشر ویراستار، چاپ دوم تابستان 1370.